گرامر یا دستور زبان
چکیده:
یکی از معضلاتی که پیش پای زبانآموزان در فرایند فراگیری زبان خارجی قرار دارد، مطالعه
و تجزیهی دستور زبان و یا گرامر است.دانش گرامری از جمله شاخههای زبان است که همواره
در آزمونهای زبان انگلیسی مانند آیلتس و تافل در دل چهار مهارت خواندن، نوشتن، شنیدن و
صحبت کردن سنجیده میشود. در روشهای قدیمیتر آموزش زبان مثل کتب درسی مدارس
نیز، بخشی از گرامر در هر درس آموخته میشد و درواقع دستور زبان را بهعنوان اصلیترین
عاملی که زبان بهواسطهی آن آموخته میشود معرفی میشد. اما امروزه سعی میشود تا با قرار
دادن دستور زبان در مرحلهی ثانویه، از پیچیدگی آن کاسته شود. گاهی دستور زبان در ذهن
زبانآموزان مانند قواعد و فرمولهای ریاضی عمل میکند و از هدف اصلی آن که درک ساختار
زبان باشد فاصله میگیرد. در این نوشته به زبانآموزان پیشنهاد میشود تا دستور زبان را مانند
کودکان بومی یاد بگیرند و از آن برای شناخت زبان و نه عامل بازدارندهی کلام بهره ببرند.
برای یک زبانآموز که زبانی خارجی را یاد میگیرد همیشه حرف زدن و برقراری ارتباط در
اولویت است و دستور زبان نیز باید در خدمت فهم صحیح این امر باشد.
اگر زبان را مانند یک ساختمان فرض کنیم، عناصرِ سازندهی آن به دو گروهِ اساسی تقسیم
میشوند: گروه نخست مواد اولیه نظیرِ آجر، سنگ، سیمان ، گچ و … است و گروه دوم، برنامه
که طرح و نقشه را شامل میشود. مواد اولیهی ساختِ زبان، کلمات هستند و نقشهی آن گرامر
یا دستورِ زبان. به عبارتی دیگر، گرامر توضیح منطقیِ همنشینی کلمات و تعریفکنندهی مسیرِ
قابل فهمِ عناصر زبان است. بدون گرامر، زبان وجود ندارد اما وجود گرامر به مثابه مجموعهای
از قواعد، بدون زبان، بهطور ذهنی قابل تصور است.
گرامر برای کسی که به زبان مادریاش سخن میگوید، امری نامحسوس است که به طور
طبیعی در زبان جاری میشود، و کمتر کسی هنگام صحبت کردن به آن توجه میکند. شاید
جالب باشد که میزان آشنایی یک ایرانی به گرامر زبان انگلیسی بیشتر از یک آمریکایی باشد.
اگر شما در خیابانهای نیویورک یا لندن بهصورت اتفاقی از عابری دربارهی آیندهی استمراری
یا افعال عبارتی بپرسید، احتمالا چیز زیادی نداند. امروزه حتی در مدارس نیز، دانشآموزان با
خواندن متون گوناگون، با ساختار جمله آشنا میشوند و زمان کمتری را برای مطالعهی دستور
زبان به شکل مستقل میگذارند. بنابراین مطالعهی دستور زبان بیشتر در یادگیری زبان دوم به
کار میآید و انسانها بهصورت طبیعی و بدون فکر کردن به قواعد جملاتی که بر زبان میرانند،
حرف میزنند.
ممکن است گرامر شما را به یاد صرف و نحوهای غامض دوران مدرسه و یا آموزشگاههای
زبان بیاندازد اما در هر صورت باید به این نکته توجه داشت که گرامر از زبان جداییناپذیر
است. هر جا که در زندگی با زبان از هر نوعش سر و کار داشته باشیم، گرامر هم حضور
دارد.
روشهای نوین آموزش زبان در پی آنند تا این حضور آزاردهنده نباشد. بهترین رفتار با گرامر
دوری و دوستی است.
تا زمانی که گرامر، بر شیوایی چینش کلمات و جان کلام هنگام صحبت کردن احاطه داشته
باشد، گفتوگو، حالت طبیعی خود را از دست میدهد. برای برخی نوآموزان سؤال است که
چرا آنچه بهعنوان دستور زبان انگلیسی خواندهاند در حرفهای انگلیسیزبانان چنان مشهود
نیست. درواقع ما فارسیزبانان هم هنگام صحبت کردن همهی قواعد دستور زبان را رعایت
نمیکنیم و حتی گاهی یک جمله بدون آنکه تمام شود جملهی بعدی گفته میشود. در نوشتار و
بهویژه ادبیات نیز خواندهایم که زیباییِ برخی گزارهها و جملات به دلیل عبور از خشکی دستور
زبان است.
به بیان دیگر گویشوران بومی یک زبان به طور شهودی با دستور زبان آشنا هستند و به همین
دلیل آنها میتوانند به وسیلهی زبان مفاهیم و معنی را منتقل کرد و با هم ارتباط برقرار کنند.
اما در مورد نوشتن آن هم در سطح حرفهای و ادبی، این دانشِ شهودی باید به خودآگاه نویسنده
منتقل شود و با شناخت دقیق دستور زبان، جمله شکل بگیرد. از این رو، عبور و تخطی از
قواعد آن نیز آگاهانه انجام میپذیرد. مادهی خام نویسندگان زبان است و از آنجاییکه گرامر،
بخشی جداییناپذیر از زبان است، نویسندگان مدام با آن سر و کار دارند. به باور برخی
دانشآموزا و زبانآموزان، نوشتن، نه حتی در شکل ادبی آن، یک فرآیند پیچیده و چالشبرانگیز
است که محتاج توانایی تجزیهی جمله به لحاظ دستور زبان و دانشِ شناخت شکلگیری جمله
است.
در مورد صحبت کردن اما قضیه فرق می کند. بهترین راهِ آموختن دستور زبان، برای نوآموزان
و کسانی که قصد دارند مهارتِ speaking را در خود تقویت کنند، فراگیری آن در دلِ گفتوگو
و صحبت کردن است. باید با اعتمادبهنفس و بیپرو لب به سخن گشود و حرف زد. رفتهرفته با
کسب مهارت شنیداری و زیاد خواندن، میتوان بهصورت مصداقی با گرامر جملاتی که قبلا از
آنها استفاده کردهاید با گرامر آن آشنا شوید.
این روشی است که گرامر را در مرحلهی دوم قرار میدهد و قدری از تیزیِ هجوم آن به ذهن
میکاهد. تماشای فیلم میتواند کمک زیادی در آشنایی با جملات در مرحلهی اول به زبانآموز
بکند. شما در فیلمی میشنوید که کاراکتری میگوید:
Have you ever been in London
و بدون آنکه از دستور زبان این جمله چیزی بدانید ممکن است خودتان در جایی از جملهی:
I have been in Tabriz
استفاده کنید. در چنین حالتی ذهن شما اول با شکل جمله گفتن برای تجربهی بودن در یک مکان
در گذشته آشنا شده و بعد گرامر حال کامل را میخوانید. اما اگر بخواهید بر اساس گرامر، در
حین صحبت کردن جمله بسازید، نه تنها سرعت انتقال اطلاعات از مغز به دهان کند میشود،
بلکه حرف زدن شما حالتی خشک و بیروح پیدا میکند.
یکی از دلایلی که تماشای فیلم و بهویژه سریال به جهت تقویت مهارتهای شنیدن و حرف زدن
پیشنهاد میشود نیز همین مسئله است که پیش از آنکه با گرامرِ زبان آشنا شوید، مغز شما به
شنیدن و گفتن جملات انگلیسی عادت کند. برتری سریال نسبت به فیلم در این مورد این است که،
طولانی بودن قصه باعث میشود که کمکم با با لحن هر کاراکتر آشنا شوید و بتوانید نسبت به
آنچه تاکنون گذشته است، رخدادهای بعدی را پیشبینی کنید. همچنین باعث میشود تا جملاتی
را که حول یک موضوع هستند را یاد بگیرید.
انسان نیز بهطور طبیعی اینگونه حرف زدن را میآموزد. کودکان ابتدا با کلمات آشنا شده و
کمکم جمله گفتن را تا سنین ۳ سالگی یاد میگیرند. سپس در مدرسه و سالهای تحصیل، دستور
زبان را میخوانند. برای کسانی که زبان دوم را میآموزند نیز این روش بسیار کاربردی است؛
با این تفاوت که دستور زبانی که یک خارجی باید بخواند، از پایه آغاز شده و بعدها پیشرفتهتر
میشود.
بهتر است اینگونه عنوان شود که درواقع هیچ زبانی بهجز زبانهای مصنوعی مانند اسپرانتو،
با دستور زبان ساخته نمیشود؛ بلکه ابتدا این زبان است که تحت تأثیر شرایطِ زیستی مجموعهای
از افراد در جغرافیایی خاص شکل میگیرد و بر اساس آن زبان، گرامر که همان مجموعه
قوانین و ضوابطِ حاکم بر ساختار واژهها، جملهها، واجها و آواها هستند استخراج میشود.
دستور زبان به طور سنتی به دو بخش صرف که بر محور واژه و نحو که مربوط به جمله است
تقسیم میشود. امروزه مطالعهی دستور زبان از زیر چتر ادبیات خارج شده و زیرمجموعهی
علم زبانشناسی قرار میگیرد. از این رو دایرهی مطالعاتی آن گستردهتر شده و علاوه بر بررسی
قوانینِ ساختار جمله به ساختمان آن که شامل ریختشناسی و آواشناسی، املا و علائم نگارشی
میشود نیز میپردازد. از این گذشته از دریچهی تاریخ و مردمشناسی نیز میتوان به دستور
زبان نگریست؛ چرا که دستور زبان امری متقن و ثابت نیست و میتواند تحت تأثیر شرایط
سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در زمانهای مختلف تغییر کند. به عبارت بهتر دستور زبان بازتاب
وضعیت یک جامعه در برههای خاص از تاریخ است. در گذشته نیز به تجزیهی زبان و قوانین
حاکم بر آن توجه شده بود و تاریخ این شاخه از مطالعهی زبان را میتوان از عصر آهن در هند
و یونان باستان تا به امروز جستوجو کرد.
علاقمندان به زبان، زبانشناسی و نشانهشناسی میتوانند با مطالعهی تاریخ زبان قدم در دریای
بیکران این حوزه بگذارند و تخصصیتر از یک زبانآموز ساده که تنها بهسبب فراگیری یک
زبان خارجی با دستور زبان اصطکاک دارد، این شاخه را بررسی کنند. اما برای اکثر مردم که
در پی یادگیری زبانهای خارجی و بهخصوص انگلیسی هستند، مطالعهی دستور زبان تا آنجایی
که درکی نسبی از ساختار زبانی که میآموزند نصیبشان کند کفایت میکند. هر زبان گرامر
خاص خود را دارد و از طرفی نیز گریزی از مطالعهی دستور زبان وجود ندارد؛ اما دستور
زبان نباید بر نمود کلامی زبان محیط شود. بنابراین
اگر ذهن طوری تربیت شود که گرامر، در پسِ ذهن و بهطور نامحسوس قرار گیرد و بر
شیوایی کلام اثر منفی نگذارد، آموزش زبان را طبیعیتر و آسانتر میسازد.
دیدگاهتان را بنویسید