کودک و رسانه
چکیده:
در میان اقسام متنوع مخاطبان رسانهها، شاید کودکان بهدلیل تجربهی
اندک زیستن، ضمیر پاک و قلب زودباورشان، بیفاعترین مخاطبان
باشند. باوجود هجوم سنگین رسانهها به وجوه مختلف زندگی انسان
امروز، حتی در خلوت او، بینش و سواد رسانهای برای هر فرد
همچون سلاحی است که او را از خطرات احتمالی حفظ کرده و
ضروری بهشمار میرود. کودکان بیش از سایر اقشار به این سلاح
محافظ نیازمندند. در این نوشته به وظیفهی والدین در قبال کودکان
برای مراقبت از روح و جسم آنها در برابر رسانههای گوناگون
پرداخته میشود.
فارغ از تقابل میان نگرش پیش از مدرنیسم دربارهی کودک که او را بزرگسالی با ابعاد
کوچک میپنداشت و دیدگاه دوران پس از مدرن که کودک را موجودی ناکامل و رشدنیافته
میداند، خلأ بزرگی در میان پژوهشهای علوم انسانی و تربیتی دربارهی شخصیت کودک
بهعنوان موجودی مستقل دیده میشود.
امروزه با وجود رسانههای جمعی نظیر فضای مجازی و تلویزیونهای ماهوارهای و
همچنین سهولت در ایجاد روابط اجتماعی گسترده، منابع گوناگونی در تربیت کودک
اثرگذار است. در گذشته دو نهاد خانواده و مدرسه بیشترین نقش را در آموزش و از آن
مهمتر پرورش کودک ایفا میکردند. از این رو بسیاری از عادات و باورها در خانواده از
نسلی به نسل دیگر منتقل میشد و کمتر شاهد شکاف از حیث سبک زندگی و عقاید در
میان اعضای یک خانواده بودیم. پسر وارث شغل پدر بود و دختر نیز تحت نظر مادر
مهارتهای زندگی را بهصورت تجربی فرامیگرفت.
مصداقهای نشاندار بینش یک خانواده نیز معمولا به دلیل وجود سنتهای تثبیتشده به
کودکان آموخته میشد و آنچه امروزه موجب نگرانی خانوادهها و والدین شده همین کمرنگ
شدن نفوذ نهاد خانواده در امر تربیت و پرورش کودک است. شبکههای اجتماعی و دیگر
صفحات مجازی بهطور دائم در حال تولید محتواهای گوناگون و ارائهی آن به طیف
گستردهای از مخاطبان هستند. کودکان نیز، در این میان بیبهره نمیمانند و از آنچه این
رسانهها تولید میکنند تغذیه میکنند.
در میان خیل عظیم تولیدات رسانهای، سهم اندکی بهصورت ویژه مخصوص کودکان
است و درواقع کودکان بدون آنکه حق انتخابی داشته باشند، زیر فشار انواع برنامهها
سردرگم میشوند. موسیقی، فیلم، سریال، کلیپ و دیگر مدیومها شبانهروز از طرق مختلف
به جوامع تحمیل میشوند و فرهنگ عامه را تحت تأثیر قرار میدهند. سلیقهسازی از
مهمترین وظایفی است که بنگاههای رسانهای در سراسر جهان بهعهده دارند. هر رسانه
نظر به تفکری که در پشت آن قرار دارد، باورها و سبک زندگی خاصی را تبلیغ میکند
و در جهان رسانهها اعمال قدرت میکند.
قدرت رسانه تا حدی است که قادر است فرهنگ عمومی یک جامعه را دستخوش تغییر
کند و نسلی نو طبق الگویی از پیش تعیین شده به بار آورد. تعداد بیشمار شبکههای
ماهوارهای و انواع برنامههایی که از آنها پخش میشوند، نه تنها بزرگسالان را که کودکان
را نیز تحت تأثیر قرار میدهند. کودکان امروز که انواع دستگاههای گیرنده و فرستنده
همچون موبایل، تبلت و لپتاپ را بهآسانی در اختیار دارند، بیش از آنچه تصور میشود
به آنها وابستهاند. همچنین هم از جهت زمان و هم از نظر عمق و تأثیرگذاری، بیشتر از
مدرسه از رسانهها میآموزند. ذهن کودکان دائم از اطلاعاتی که رسانهها به آنها تحمیل
میکنند پر میشود و باورهایشان توسط لایههای زیرین آنها در ناخودآگاهشان نهادینه
میشود.
وقتی در دورهای زندگی میکنیم که جهان در یک گوشی موبایل جا میشود، کودک
ناخواسته با اشکال دیگر زندگی و سبکهای متفاوت زیستن آشنا میشود و بدون هیچ
فیلتری در معرض انواع صداها قرار میگیرد. اگر والدین فاقد سواد رسانهای باشند و از
آنچه در پشت رسانهها میگذرد آگاه نباشند، فرزندشان در برابر این هجمه بیدفاع میماند.
اگر آنچه زیست مطلوب فرهنگی خوانده میشود در خانوادهای رواج نداشته باشد، کودکشان
در هیاهوی انواع فرهنگها، بدون ریشه با هر بادی میشکند و قادر نخواهد بود شخصیت
خود را در بزرگسالی با آگاهی شکل دهد.
تأسفبار آن که هر چه تولیدات رسانهای در سطح نازلتری از حیث کیفیت و بیانمندی
قرار داشته باشند، بیشتر در دسترس قرار دارند. همین سهولت دسترسی و بعضا قیمت
کمتر محصولات بیکیفیت و نازل باعث همهگیر شدن آنها و در نتیجه افت سلیقه و ادراک
فرهنگی جوامع میشود. برای گوش دادن به یک موسیقی ارزشمند و یا رفتن به یک
کنسرت فاخر، بهراستی باید زمان و پول بیشتری صرف کرد اما کلیپهای موسیقی پاپ
بهوفور از شبکههای تلویزیونی و اینترنتی پخش میشوند.
با احاطهی فرهنگی جهان غرب، میتوان پیشبینی کرد که در آینده، پیروِ سیاست
یکسانسازی فرهنگی و سبک زندگی، زبان بیشتر محصولات به انگلیسی باشد و مردم
کشورهای غیرانگلیسیزبان بهویژه جهان در حال توسعه از فرط شنیدن ترانههای انگلیسی
و دیدن کلیپها و فیلمهایی که متنِ انگلیسی را به چشمهای بیننده تحمیل میکنند، ناخواسته
با این زبان آشنا میشوند و احتمالا نسل آینده گرفتاری کمتری برای یادگیری این زبان
خواهد داشت. از طرفی با وجود شبکههای اجتماعی جهانی و امکان برقراری ارتباط با
ملیتهای گوناگون، زبان انگلیسی به زبان مشترک اعضا برای ارسال پیام و نوشتن کامنت
و … تبدیل میشود و این شبهه در ذهن فرومیرود که زبان انگلیسی زبان جهان مدرن
است. با این احتساب، اگر پدر و مادرهای نسل آینده، مسلط به زبان انگلیسی نباشند،
نمیتوانند از محتوای رسانهها و محصولاتی که فرزندانشان در معرض آن قرار دارد آگاه
شوند و بنابراین قادر نخواهند بود که هیچ کنترلی در ایجاد دسترسی به آنها داشته باشند.
پدر و مادر، بدون اعمال نفوذ در انتخاب اولیهی کودک، او را در اقیانوسی از تضادها و
نقیضهها رها میکنند و کودک آنها مانند خمیری در دست ارباب رسانه، به شکل دلخواه
آنها درمیآید.
والدینی که به دانش زبان مسلح باشند و همچنین بتوانند ارزش و ضدارزش را در میان
خیل تولیدات رسانهای و محصولات فرهنگی تشخیص دهند، فرزند بهتری تربیت میکنند.
دیدگاهتان را بنویسید