زبان موجودی جاندار
چکیده:
زبان پدیده ای سیال است که بدون دخالت انسان به عنوان فرد، زندگی و هویت
مستقل خود را در جهانی ذهنی می سازد. البته نمی توان از عوامل تاثیر گذار بر
آن و شرایطی که موجب شکل گیری و صیقل خوردن زبان در بطن زمان و طول
قرون گذشته شده اند غافل شد.
اما هدف این نوشته نگاهی دوباره به قدرت زبان یا زبان قدرتمند به عنوان
موجودی جاندار می باشد.
آنچه زبان از آن تغذیه می کند و پیکرش را تنومند می سازد، محصولی است که
در دل مناسبات فرهنگی یک جمع تردید شده است. شرایط روانی به عوامل
تاریخی، فرهنگی و بازوهای بازی ساز اجتماع، همگی همانطورکه بر کیفیت
زیست جمعی عده ای از مردم تاثیر دارد، بر زبان نیز اثرش را میگذارد.
در اینجا صحبت درباره ی پدیده ی مکانی و زمانی زبان است و نه درباره ی
یک موجود خیالی، غیر مکانی و غیر زمانی. موجودی که خودش برای خودش و
برای ما تصمیم میگیرد و قواعد بازی را فی مابین خود و گویش وران تعیین می
کند. طبق نظر وینگنشتاین نکته ی مهم درباره ی بازی های زبانی این است که
ربان همانند بازی های گوناگون چون شطرنج، فوتبال و … تحت قواعد خاصی
عمل می کند.
همان گونه که بازی های مختلف، بدون قواعد، خاصیت بازی بودن خود را از
دست می دهد و بازیگران قادر به انجام بازی نیستند، قواعد زبانی نیز برای تحقق
بازی ضروری اند.
اگر بخواهیم درباره ی نحوه ی زیست زبان سخن بگوییم، سخت باید به زندگی
کاربران آن بنگریم و در این رابطه ی دوسویه، نحوه ی زیست کاربران، بر
زیست زبان اثر میگذارد و زبان پس از تععین قواعدی خاص، عاملیت خود را به
کاربران تحمیل می کند. اگر در دوره ای خاص، واژه ای مثل “خفن” در میان
مردم ایران رواج پیدا می کند، به دلیل نحوه ی زیست و شرایط فرهنگی کاربران
است که وارد زبان شده و زبان آن را به عنوان یکی از مظاهر پیکره اش، در دل
خود حل کرده و دوباره به جامعه بر میگرداند. حذف شدن این واژه پس از آنکه
وارد بازی زبان شد، کار ساده ای نیست و یک فرد یا گروه قلیلی از کاربران
قادر نیستند آن را از بین ببرند. از این مرحله به بعد این زبان است که برای
گویش وران تصمیم می گیرد.
شاید دیده باشید کسانی را که به علت تعلق خاطری که به زبان پارسی سره و
فرهنگ ایرانی دارند، تلاش می کنند تا از وازگان بیگانه مخصوصا عربی در
گفتار خود استفاده نکنند. اکثر آن واژگان بیگانه، امروزه جزیی از زبان فارسی
شده اند ونمودی ازتاریخ ادوار گذشته را بواسطه ی این کلمات نشان می دهند.
هجوم بیگانگان، جنگ ها، اشغال کشور، ورود اسلام و… همه بخشی از دلایل
وجود این همه واژه ی عربی در زبان فارسی است و از همه مهمتر، پذیرش
آنهاتوسط ایرانیان که با به کارگیری این واژگان، عربی را با گرامر فارسی به
زبانشان راه داده اند و امروزه دیگر آن واژه ها خیلی هم عربی به شمار نرفته و
مصطلح شده اند.
تلاش یک نفر برای حذف آنها تلاشی مزبوحانه است و صرفا مراحل یک ارتباط
سالم را الکن می کند. وازگان بیگانه در طول قرون توسط جمع وارد شده اند و
اگر بنا به حذف آنها باشد، به همان اندازه و بیشتر به زمان و جمعیت نیاز است.
مسخره کردن زبان فارسی، فارغ از اقدامات علمی زبانشناسی، آموزشی و
فرهنگ سازی، ذره ذره، با همت جمعی، در طول سالیان دراز، ان هم در
صورت مهیا شدن شرایط زیست کاربران ممکن می شود.
از این رو می گویند: زبانی را تصور کردن به معنی تصور کردن نحوه ای از
زندگی است. چرا که بازی های ما با فعالیت های غیر زبانی عجین هستند و می
توان از هم از درهم تنیدگی فرهنگ، جهان بینی و زبان سراغ گرفت.
زبان، تصویر واقعیت است و گزاره های آن با جهان پیرامون مطابقت دارد. یکی
از اشکالاتی که از کوشش آن دسته از افراد که سعی بره سره کردن زبان دارند
می توان گرفت، سخن گفتن به زبانی مرده است. زبان به عنوان موجودی
جاندار، که همه وجوه زندگی مادی و ذهنی انسانها را در بر میگیرد. اگر با
دخالت عوامل بیرونی به یکباره تغییر کند، حالت زنده بودن خود و در نتیجه ی
عمل گرا بودنش را از دست می دهد.
اگر جامعه ای واقعا قصد سره کردن زبانش را داشته باشد نه تنها باید با مناسبات
و ریختی که آن زبان می طلبد زندگی کند و فکر کند، بلکه باید به نسل های آینده
نیز آموزش داده و مثلا رفته رفته محتوای کتابهای مدارس را تغییر داد و متون
را سره کرد تا این زبان از کودکی در ذهن نسلهای بعد نهادینه شود.
همانطور که حتی وازگان مصطلح دوران قاجار و پهلوی اول با امروز متفاوت
است، وازگان مصطلح و قواعد زبان در آینده را نیز می توان متفاوت از امروز
فرض کرد.
زندگی انسانها تغییر میکند، زبان تغییر را جذب می کند، قاعده مند می کند و به
انسانها بر میگرداند. اینگونه است که انسانها با آن زبان فکر کرده و محصور
زبان میشوند. از دیگر مشخصه هایی که یک زبان را زنده نگه میدارد، حضور
ان در حوزه های گوناگون زندگی بشری و تطبیق پذیری آن با شرایط تازه
است.
فارغ از آنکه هر شاخه از علم به طور تاریخی زبان تخصصی خود را دارد، هر
زبان نیز میتواند با ورود به حوزه های گوناگون علمی، خود را زنده و به روز
نگه دارد. اگر ایتالیایی را زبان موسیقی، آلمانی و یونانی را زبان فلسفه و عربی
را زبان حقوق می دانند. به دلیل حضور گسترده ی این زبان در آن شاخه ها در
طول تاریخ و مکتوباتی است که با آن زبانها نوشته شده است. همچنین پیشگامی
گویش وران آ زبانها و کشور ها در ان شاخه، باعث شکل گیری واژگان
تخصصی به آن زبان شده است. اما آیا زبان فارسی قادر نیست که معادلی برای
آن وازگان در خود بیابد و فارسی زبانان به جای بکارگیری کلمات بیگانه در
میان عامه از معادل فارسی آنها استفاده کنند؟
زبان انگلیسی در این مورد بسیار پویا و عملگرا ظاهر شده و در هر شاخه ای
ترمینولوژی انگلیسی آن نیز بسیار پرکاربرد است.همین ظرفیت زبان انگلیسی،
آن را در جهان برجسته و یادگیری آن را ضروری کرده است.توانایی واژه
سازی و اضافه کردن واژه های تازه ی انگلیسی به فرهنگ لغات، دلیلی بر زنده
بودن آن است. برای هر مفهوم تازه ای از پزشکی و هوانوردی گرفته تا هنر، در
زبان انگلیسی وازه ای برای آن ساخته میشود.
علاوه بر عاملیت پویای گویش وران آن، اهل فن نیز در این فرایند دخیل اند و
طوری از ظرفیت ها و دستورزبان انگلیسی در این امر بهره می برند که ساخت
هر واژه ای ممکن باشد.
برای مثال از واژهی
Gen
کلمات
progeny, generous, genius, gender, genteel, generic, generation
و… ساخته میشود
اما در زبان فارسی کمتر چنین ظرافتی تقویت شده است و متاسفانه واژه های
تازه ای هم که صرفا برای معادل کلمات خارجی در فرهنگستان ساخته می شود،
به دلایل مختلف از جمله ناقانوس بودن در زبان مردمان مصطلح نمی شود.
در گذشته البته با بهره گیری از ظرفیت های زبان فارسی این امر امکان پذیر
بود، و واژگان زیادی از یک ریشه ساخته میشد. مثلا وازگان ” نمود، نمایش،
نما، نمایه، نماد و … هم ریشه هستند.
اما امروزه نه تنها از این ظرفیت زبان فارسی بهره ای گرفته نمی شود و کمتر
پیش می آید که واژه ای تازه در زبان فارسی ساخته شود، بلکه زبان فارسی در
شاخه های مخنلف علم ورود نمی کند و عاملیتی در حوزه های تخصصی ندارد.
از طرفی دایره ی واژگان فارسی زبانان نیز روز به روز محدودتر میشود و
ایرانیان از تعداد محدودی واژه در طول روز استفاده می کنند. همه ی عوامل
فوق الذکر، جان زبان را میگیرد و از پویایی آن می کاهد. در نتیجه، رفته رفته
به دست فراموشی سپرده می شود.
سالیانه تعداد زیادی زبان زنده در دنیا می میرند و گویش وران آنها به صفر
میرسد.
زبان انگلیسی اما با حفظ جایگاه خود در جهان، میان عامه و در بین متخصصان
علوم گوناگون حضور خود را برجسته کرد و بدون آنکه نهادی رسمی برای
اشاعه ی آن در جهان داشته باشد، فراگیری آن را الزامی کرده است.
دیدگاهتان را بنویسید