زبان دوم چه تغییری در زندگی شما ایجاد میکند؟
چکیده:
آیا زندگی کسی که به دو یا چند زبان مسلط است با کسی که تنها به زبان
مادریش تکلم میکند فرق دارد؟ اگر مغز را مرکز شناخت انسان از جهان و درنتیجه محصول
کیفیات متفاوت زندگی افراد گوناگون بدانیم، افراد دوزبانه به دلیل اتفاق متفاوتی که در مغزشان
میافتد، نسبت به افراد تکزبانه، کیفیت دیگری را در زندگی تجربه میکنند
فارغ همهی مزایای اجتماعی تسلط به زبان دوم، از نظر کارکرد مغز نیز دانستن زبان دوم
تغییری در زندگی افراد بهوجود میآورد که در این نوشته به آن پرداخته میشود.
بیش از نیمی از مردمان جهان قادرند به بیش از یک زبان تکلم کنند. در برخی از کشورها
نظیر سوییس و کانادا بیش از یک زبان رایج است و رسمیت دارد. در برخی دیگر از کشورها
مانند لوکزامبورگ، ساختار آموزش عمومی طوری پایهریزی شده که شهروندان علاوه بر زبان
رسمی آن که آلمانی است، زبان فرانسه را نیز میآموزند. در کشورهای چندفرهنگی مثل ایران
که اقوام گوناگونی در آن زندگی میکنند، در هر منطقه علاوه بر زبان رسمی کشور که فارسی
میباشد، زبانهای بومی همچون ترکی آذربایجانی، کردی، گیلکی، بلوچی و … زنده و رایج
است. با آنکه طبق اصل ۰۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، زبانهای بومی که جمعیت
قابل توجهی از ساکنان یک منطقه به آن تکلم میکنند، باید به صورت رسمی تدوین شده و
آموزش داده شوند، توسط نهادهای رسمی آموزش و متولیان فرهنگی کشور چندان جدی گرفته
نمیشود.
در مواد درسی آموزشوپرورش ایران، زبانهای عربی و انگلیسی گنجانده شده و انتظار
میرود که دانشآموزان در طول سالیان تحصیلشان تا اخذ مدرک دیپلم، تا حد قابل قبولی به این
دو زبان مسلط باشند، ولی متأسفانه به دلیل نقصانی که در سیستم آموزشی کشور گریبانگیر
کیفیت آموزش شده و بازدهی مطلوب را هدف گرفته، دانشآموزان آنطور که باید با این زبانها
آشنا نیستند.
امروزه با گسترش زبان انگلیسی در مناسبات جهانی، والدین به اهمیت یادگیری آن پِی برده و
فرزندانشان را از سنین کم به فراگیری انگلیسی میگمارند. همچنین برخی مهدهای کودک،
پیشدبستانیها و مدارس ابتدایی، آموزش فوقبرنامهی انگلیسی را نکتهی مثبت و مزیّت
آموزشگاه خود میدانند و برای آن تبلیغ میکنند.
فارغ از همهی مزایای دانستن زبان انگلیسی باتوجه به شرایط جهان امروز و مناسباتی که تنها
با زبان بینالمللی امکانپذیر است، دانستن زبان دوم و سوم چه انگلیسی باشد و چه زبانی غیر
از آن، یک فضیلت محسوب میشود. عملکرد مغز کسی که به دو یا چند زبان مسلط است با
کسی که تنها به یک زبان صحبت میکند فرق میکند و این تفاوت در همهی وجوه زندگی فرد
تأثیر دارد. از آنجایی که یادگیری زبان در کودکی آسانتر از فراگیری زبان در سنین بزرگسالی
است، بسیاری از والدین، فرزندانشان را با دو زبان تربیت میکنند.
تا پیش از سال ۰۶۹۱ اعتقاد بر این بود که کودکی که با دو زبان بزرگ میشود در امر آموزش
دچار اختلال میشود و نظر مثبتی در این مورد وجود نداشت. به باور آنها رشد مغز با دو زبان
به طور همزمان باعث میشود تا هیچ یک از آن زبانها به طور کامل در مغز در نهادینه نشود
و تغییر زبان در مغز انرژی زیادی از کودک میگیرد.
امروزه اما با تحقیقات عمیقتر، چنین دیدگاهی مردود اعلام شده و آموزش زبان در کودکی را
عامل پیشرفت تحصیلی کودک میدانند.
مغز انسان به دو نیمکره تقسیم میشود. نمیکرهی چپ مغز وظیفهی استدلال، پردازش ریاضی
و منطق را بهعهده دارد. نیمکرهی راست مغز، مسئول امور عاطفی و دریافتهای حسی مغز
است. تحلیل روابط اجتماعی نیز در نیمکرهی راست مغز پردازش میشود. پیشترها میگفتند که
دروس فنی و ریاضی نیمکرهی چپ مغز و دروس هنری و انسانی نیمکرهی راست را تقویت
میکند.
کسی که در بزرگسالی شروع به یادگیری زبان دوم می کند درواقع بیشتر نیمکرهی چپ مغزش
را درگیر میکند و نفس مسائل مربوط به زبان، و سوییچ کردن از یک زبان به زبان دیگر برای
فرد بزرگسال امریست که با منطق وی سر و کار دارد. اما برای کودکی که با زبانی تازه آشنا
میشود و یا کسی که با یا چند زبان بهطور همزمان رشد یافته چنین نیست و نمیکرهی راست
مغز او نیز در مسائل مربوط به زبان، بینش و دریافتهای او درگیر است. برای کودک که
بیشترین بخش شناخت خود از جهان را بهواسطهی محسوسات و تجربه به دست میآورد،
یادگیری یک زبان فرایندی حسی به شمار میرود و علاوه بر نمیکرهی چپ که قواعد را
میآموزد، نیمکرهی راست هم در یادگیری او موثر است.
بنابراین کسی که با دو زبان بزرگ شده درک جامع تری از ارتباطات اجتماعی دارد و افرادی
در بزرگسالی زبانی را میآموزند کمتر عاطفی هستند.
مزایای دوزبانه بودن به اینها محدود نمیشود و افراد دوزبانه از قدرت پردازش و ادراک
استعاری پدیدها نیز برخوردارند. شاید شنیده باشید که هر زبان تازه یک زندگی تازه است. از
این رو وقتی فردی دوزبانه از یک زبان به زبان دیگر در مغزش تغییر موقعیت میدهد، حجم
زیادی از مظاهر فرهنگی، استعاری و ویژگیهای جهانبینانهی یک زبان را موقتا کنار میگذارد
و در قالب یک زبان دیگر اندیشیده و جهان را مینگرد.
نظر به اینکه زبان با هر دو نیمکرهی مغز فعالیت میکند، افراد دو زبانه هم در ریاضی و هم
در مسائل عاطفی عملکرد بهتری دارند و گیرایی آنها در مورد پدیدهای مانند موسیقی که هم
حسی و انتزاعی و هم با قواعد ریاضی ساخته میشود بسیار بالاتر از افراد تکزبانه است.
تفاوت مغز افراد دوزبانه و تکزبانه از نظر فیزیکی نیز قابل مشاهده است. افرد دوزبانه از
چگالی بالاتری از مادهی خاکستری مغز برخوردارند، همچنین فعالیت مغز آنها هنگامی که
موقعیت زبانی مغز را تغییر میدهند در مناطقی، با میزان بالاتری از این مادهی خاکستری که
شامل نورونها و سیناپس مغز است رخ میدهد. افزایش مقدار مادهی خاکستری در شیارهای
مغز، آن را مدت بیشتری تازه نگه داشته و فعالیت آن را با عملکرد بهتری همراه می سازد.
همهی اعضای بدن انسان مانند چشم، گوش، عضلات، قلب، بافتها و … در اثر گذشت زمان
و کارکرد بیشتر، طراوت اولیهی خود را از دست داده و ضعیفتر می شوند. مانند یک میز یا
صندلی که هر چه بیشتر از آن استفاده شود و زمان بیشتری از وجود آن گذشته باشد، کهنه
میشود. اما مغز انسان از این قاعده مستثناست و هرچه بیشتر از آن استفاده شود با اندکی
استراحت، کارکرد بهتری پیدا میکند. افراد دوزبانه به دلیل عملکرد بهتر مغزشان کمتر در
معرض بیماریهای زوال عقل و آلزایمر قرار دارند و حداقل ۱ سال دیرتر از افراد تکزبانه
به آن مبتلا میشوند.
همچنین دوزبانه بودن باعث تقویت قشر جلوی مغز و کرتکس مغز میشود. این موارد در چندین
آزمایش اثبات شده است.
در آزمایشی که از کودکان دوزبانه و تکزبانه با نمونهی آماری برابر به عمل آمد، واکنش
دوزبانهها به سؤالات پیچیده بهتر از تکزبانهها بود و این نتایج اهمیت آموزش زبان در کودکی
را هرچه بیشتر تأکید کرد. با این وجود دوزبانگی ممکن است لزوما شما را با هوشتر نکند،
اما مغز شما را سالمتر، پیچیده و فعالتر نگه میدارد.
دیدگاهتان را بنویسید