متغیرهای زبانی
چکیده:
مبحث متغیرهای از مهمترین و جذابترین مباحث در زبانشناسی اجتماعی
است. بهباورِ زبانشناسان، هیچ دو کلمهای دقیقا به یک معنی نیستند و صرفا
میتوان آنها را در یک دایرهی معنیساز که تا حدودی به یک شئ و یا مفهوم
ارجاع میدهند قرار داد. اما در زبانشناسی اجتماعی و در مبحث متغیرهای
زبانی، تفاوتی نه از حیث ساختار و صرف و نحو، بلکه از نظر کاربرد اجتماعی
میان کلمات مترادف قائل میشوند. نقش اجتماعی زبان به واژههایی که هر
طبقهی اجتماعی و یا بهعبارت بهتر هر گروه اجتماعی بهکار میبرد میپردازد.
در این نوشته گذری کوتاه از متغیرهای زبانی در زبانهای فارسی و انگلیسی
میکنیم و تا حدودی به اهمیت آن میپردازیم.
وجود متغیرهای زبانی بستگی به این دارد که با دو صورت متفاوت زبانی یا
با دو فرم متفاوت، چیزی واحد را بیان کنیم. یعنی هنگامی که دو دال تا حد
زیادی بر یک مدلول منطبق باشند و تفاوتهای آنها نه از حیث مفهومی بلکه
نقشی سبکی و اجتماعی باشد.
برای مثال کلمات الاغ، خر و درازگوش به یک حیوان و کلمات توالت،
دستشویی، مستراح، موال و خلا نیز به یک مکان اشاره دارند. اما گویندگان
آنها از نظر اجتماعی قابل دستهبندی هستند. همچنین موقعیت احساسی
بهکاربردن هرکدام متفاوت است. وجود این کلمات بیتردید نشاندهندهی نوعی
متغیر زبانی است، اما مسئله این است که این صورتهای مختلف، با چه نقش
یا کارکردی همراهی دارند.
درواقع میتوان گفت که کاربرد این کلمههای متفاوت بر اساس مقیاس طبقات
سنی تقسیم میشود. احتمالا جوانان بیشتر توالت، میانسالان دستشویی و افراد
پیر مستراح میگویند. همچنین میتوان تصور کرد که این صورتهای مختلف
بر اساس جنسیت گویندگان نیز تقسیم میشوند، مردان بیشتر مستراح و آبریزگاه
و زنان توالت و دستشویی را بهکار میبرند.
همچنان میتوان تصور کرد که آنها براساس سطح و طبقهی اجتماعی تقسیم
میشوند، طبقات مرفه بیشتر توالت یا دبیلیو سی و طبقات پایینتر و محروم
بیشتر مستراح یا دستشویی میگویند. البته ممکن است در دورههای مختلف
زمانی تغییراتی در کاربرد کلمات بهوجود بیاید که در اینجا به کلیت آنها پرداخته
میشود. بدین ترتیب با کاربردی معیت و مقید روبهرو هستیم و گفتن این یا آن
کلمه نشان میدهد که گوینده در کدام طبقه و گروه اجتماعی قرار میگیرد.
توصیف زبانی-اجتماعی دقیقا مبتنی بر جستوجوی این نوع پیوستگی میان
گونههای زبانی و ردههای اجتماعی از راه گزینش منظم تلفیقی و تفسیر تلفیقهای
مهم و معنادار است.
کاربرد این واژهها و متغیرهای زبانی عموما ناآگاهانه است اما اگر حتی گوینده
به عمد و آگاهانه به قصد برهمزدن هنجارهای یک گروه یا طبقه بخواهد کلمهای
دیگر را بهکار ببرد نیز عمل او به مثابه اکتی اجتماعی قابل تفسیر است و
اطلاعاتی دربارهی ردهی اجتماعی گوینده به ما میدهد.
بنابراین از یک سو مجموعهای از متغیرهای زبانی را که در پرتو تحلیلهای
زبانشناختی روشن میشود داریم و از سوی دیگر مجموعهای از متغیرهای
اجتماعی را، یعنی تمام آنهایی که به یاری نظریهای جامعهشناختی مشخص
میگردند. حال باید این مسئله را روشن کنیم که میان این دو مجموعه چه
مناسباتی وجود دارد. سادهترین راه این است که از متغیرهای مجموعهی اول به
متغیرهای مجموعهی دوم برسیم و بهوسیلهی پیمایشی که از جامعهی آماری
معینی گرفته شده به گروه اجتماعی گویندهی واکهای خاص پیببریم. برای مثال
اگر ساکنان منطقهای خاص که در این ردهی اجتماعی قرار دارند اگر از مزهی
غذایی خوششان بیاید از کدام متغیرهای زبانی استفاده میکنند. در پایان ممکن
است به ارتباطی معنادار میان متغیرهای زبانی و متغیرهای اجتماعی دست یابیم.
از آنجایی که گزینش واژهها ناخودآگاه و بدون انتخاب است، باید تبصرهی زبان
مادری و یا زبانی که برای گویندهی آن به زبانی بومی و ناخودآگاه بدل شده
است را به جامعهی آماری افزود. کسی که به زبانی غیر از زبان مادریاش
سخن میگوید صرفا با تقلید از طبقهی اجتماعی معاشران خود واژهها را انتخاب
میکند و ممکن است دایرهی لغاتش به اندازهای نباشد که قادر به گزینش
مناسبترین واژه بهصورت ناخودآگاه باشد.
شاید دیده باشید اشخاصی خارجی را که به زبان فارسی صحبت میکنند و فارغ
از لهجه و آهنگ کلامشان، کلماتی که بهکار میبرند برای شما نامأنوس و عجیب
باشد. این مسئله درمورد همهی زبانها بهویژه زبان انگلیسی که گویشوران
زیادی در جهان دارد هم صادق است. گزینش کلمهی مناسب نباید با زبان
تخصصی اشتباه گرفته شود. مسلم است که هر شاخه از علوم کلمات تخصصی
و ویژهی خود را دارد. کسی که در حوزهی هنر فعال است باید به واژهشناسی
تخصصی هنر آشنا باشد. مقصود از گزینش کلمهی مناسب کلمهای است که
براساس گروه و ردهی اجتماعی واقعی گوینده عمل کند.
به گفتهی زبانشناسان هیچ دو واژهای دقیقا به یک معنی نیستند و اختلاف در
همین نقشهای اجتماعی است. اگر فردی غیرانگلیسیزبان به زبان انگلیسی
بخواهد نظری دربارهی جذابیت دختر مورد علاقهی خود بدهد، میتواند از تعداد
زیادی واژه نظیر attractive , yummy , marvelous , fatal , catchy
و بسیار واژگان دیگر استفاده کند. اما باید آگاه باشد که هر واژه با کدام یک از
متغیرهای اجتماعی در تناسب است و هر واژه کدام گروه اجتماعی را نمایندگی
میکند. بهکاربردن واژهای نادرست ممکن است باعث سوءتفاهم و کجفهمی دختر
مورد نظر و در نتیجه دلسردی او شود. شاید اگر این فرد به زبان مادریاش
علاقهاش را مطرح میکرد در نظر آن دختر فردی جذاب و قابل احترام دیده
میشد اما گزینش کلمات به زبانی دیگر ممکن است با ردهی اجتماعی واقعی او
در تعارض قرار بگیرد. برای مثال فردی را تصور کنید که در یک جلسهی
تحلیلی دربارهی آسیبهایی که به کارگران جنسی وارد میشود شرکت کرده
است. اگر دیکشنری را باز کند با واژههای whore , slut , prostitute ,
hooker , harlot , callet و واژگان دیگر برخورد میکند. اگر چنین شخصی
از نقش اجتماعی این واژگان آگاه نباشد ممکن است کلمهای را بهکار ببرد که در
شأن یک انجمن دانشگاهی نباشد. همچنین ممکن است آیندهی تحصیلی و شغلی
خود را در در معرض خطر قرار دهد.
فهم تناسب ردهی اجتماعی هر واژه با متغیر زبانی تنها در دایرهای گسترده از
کلمات هممعنی در ذهن زبانآموز ممکن نمیشود و زمان زیادی برای درک
میدانی که هر واژه در آن کاربرد دارد لازم است.
با مشاهدهی فیلمهای داستانی و مستند و تطبیق شناسنامهی هر شخصیت با کلماتی
که استفاده میکند، میتوان با شناختی نسبی از کارکرد اجتماعی متغیرهای زبانی
رسید. همینطور مطالعهی رمان و داستان میتواند در ادراک مجموعه کلماتی
که هر گروه اجتماعی بهکار میبرد مؤثر واقع شود. پس از یک دورهی طولانی
زندگی با افراد بومی و معاشرت با افرادی از یک طبقهی مطلوب، کمکم کلمات
بهصورت غیرارادی در ذهن گزینش شده و بر زبان جاری میشود. اما تا آن
زمان، زبانآموزان انرژی زیادی را صرف انتخاب واژهی مناسب میکنند و
باید همزمان با گسترش دایرهی واژگانی که میآموزند، مثالهایی طبیعی را که
از آن واژه استفاده شده در جملات مختلف بخوانند تا به شناختی نسبی از کارکرد
اجتماعی کلمات هممعنی برسند.
دیدگاهتان را بنویسید